گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دبور نویسه گردانی: DBWR دبور. [ دُ ] (اِخ ) (آن ) ۞ صاحب منصب غیرنظامی در ادارات دادگستری و مشاور پارلمان پاریس متولد به سال 1521 متوفی بسال 1559 م . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی دبور دبور. [ دُ ](ع اِ) ج ِ دَبر. (منتهی الارب ). گروه زنبوران عسل . دبور دبور. [ دُ ] (ع مص ) پیر شدن . (منتهی الارب ). || درگذشتن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). گذشتن تیر از نشانه و بیرون شدن . (تاج المصادر بیهقی ... دبور دبور. [ دَب ْ بو ] (ع اِ) جنس . (منتهی الارب ). || لباس . یقال : هو من شرح فلان و لا من دبوره ؛ ای من حزبه و زیه . (منتهی الارب ). دبور دبور. [ دَ ] (ع اِ) باد پس پشت ، خلاف صبا. (منتهی الارب ). باد مغرب . (بحر الجواهر). باد قبله . ج ، دُبُر. (مهذب الاسماء).باد فرودین . (حاشیه ٔ ف... باد دبور باد دبور. [ دِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادی باشد که از مابین مغرب و جنوب وزد. (برهان ) (آنندراج ). بادفرودین . (صحاح الفرس ). بمعنی باد ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود