دحمة
نویسه گردانی:
DḤM
دحمة. [ دَ م َ ] (اِخ ) دختر خدیع مادر یزیدبن مهلب است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
دهمة. [ دُ م َ ] (ع اِمص ) سیاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ) زیوری از اسب . (یادداشت مؤلف ).
ده مه . [ دِه ْ م ِه ْ ] (اِ مرکب ) بزرگ ده . صاحب ده . رئیس ده . کدخدا. دهخدا. دهبان . (یادداشت مؤلف ).