دختر روزگار
نویسه گردانی:
DḴTR RWZGAR
دختر روزگار. [ دُ ت َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حوادث روزگار. (برهان ). کنایه از حادثه و واقعه . (آنندراج ). کنایه از حوادث است . (انجمن آرا). ریب المنون .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.