اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دراز داشتن

نویسه گردانی: DRʼZ DʼŠTN
دراز داشتن . [ دِ ت َ ] (مص مرکب ) دراز گردانیدن . طولانی کردن . مشروح و مفصل یاد کردن . تفصیل دادن : این دراز از آن دارم که تا مقرر گردد که من در این تاریخ چون احتیاط می کنم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 681).
- دراز داشتن سخن ؛ طولانی کردن آن :
بدو گفت شاه آنچه دانی ز راز
بگوی و مدار این سخن را دراز.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زبان بر سرکسی دراز داشتن . [ زَ ب َ س َ رِ ک َ دِ ت َ ] (مص مرکب ) حق اعتراض به او داشتن . || مسلط بودن برکسی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.