اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درباقی شدن

نویسه گردانی: DRBAQY ŠDN
درباقی شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چیزی نماندن و تمام گردیدن و آخر شدن و وجود نداشتن . (برهان ). موقوف شدن . (آنندراج ) : طلب ها درباقی شدو اعتقادها فسادی تمام گرفت . (اسرار التوحید ص 4).
مطرب آمد روانه شد ساقی
شد طرب را بهانه درباقی .

نظامی .


ترا هیچ روای نیست مگر آنکه یک چندی او را به زندان کنی تا این سخن درباقی شود.(یوسف و زلیخا چ 2 ص 34).
رجوع به درباقی کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.