اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

در جا زدن

نویسه گردانی: DR JA ZDN
در جا زدن .[ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) در (اصطلاح نظامی ) در مشق سربازان متوقف پایها را چون رونده ای به زمین کوفتن . ایستاده و متوقف پایها را به نوبت چون رونده ای برداشتن و بازنهادن . ایستاده و بی رفتن پایها را چون رونده ای یکی را برداشتن و یکی را نهادن . ایستاده چون رونده ای پای برداشتن و نهادن . در یک جا متوقف بوده پایها رامانند یک تن رونده برداشتن و فروگذاشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || مجازا، به بیگاری یا کاری بیهوده مشغول بودن . کاری بی فایده کردن . عمل بیهوده کردن . کاری بی ثمر و نتیجه کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || ترقی ناکردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). متوقف ماندن در یک مقام یا یک طرز فکر یا یک مرحله از تکامل باطنی و ظاهری . (فرهنگ لغات عامیانه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.