اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دردانه

نویسه گردانی: DRDʼNH
دردانه . [دُ ن َ ] (اِخ ) دختر اسماعیل نیشابوری . وی زنی محدث و متدین و صالح بود و حدیث را از جد بزرگ خود عبدالکریم بن هوار صیرفی و نیز از ابوحامد احمدبن حسن ازهری و دیگران شنید. سمعانی درباره ٔ او مطالبی نوشته است : دردانه در دهم صفر سال 530 هَ . ق . در نیشابور درگذشت . (از اعلام النساء ج 1 ص 410 از التحبیر سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دردانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دانه ٔ در. یک دانه ٔ مروارید. (ناظم الاطباء). دانه ٔ در که مروارید غلطان بزرگ پرآب باشد. (لغت محلی شوشتر- ...
دردانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) (از: درد + انه ) شبیه به دُرد. منسوب به درد. (ناظم الاطباء). چون درد.
دردانه . [ دُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون ، واقع در 36هزارگزی جنوب کازرون و دامنه ٔ خاوری کوه فامور، با ...
دردانه . [ دُ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان احمدآباد بخش مرکزی شهرستان آباده ، واقع در 66هزارگزی جنوب اقلید و کنار راه فرعی اقلید به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.