اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درد چیدن

نویسه گردانی: DRD CYDN
درد چیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) درد برچیدن . کنایه از تیمار و بیمارداری و درد دیگری بر خود گرفتن . (آنندراج ). پیشینیان عقیده داشته اند که اگر کسی از راه تنفس دیفتری و گلودرد مریضی را به خود انتقال دهد مریض شفا یابد، و بسیار می شده که مادران نسبت به فرزندان این کار را می کرده و دردچین فرزندان می شده اند. (گنجینه ٔ گنجوی ص 60) :
پیش از آن بر راست و بر چپ می دوید
که بچینم درد تو چیزی نچید.

مولوی .


هر که را باشد دلی می چیند از چشم تو درد
هر که را نازی بود بیماردار چشم توست .

صائب (از آنندراج ).


زردی از چهره ٔ او نیر اعظم برداشت
چیده درد از بدنش نرگس بیمار بتان .

طالب آملی (از آنندراج ).


همچو بیماری که چیند درد بیماری وحید
از خیال چشم بیمارش دل من خسته بود.

وحید (از آنندراج ).


رجوع به دردچین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.