اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درز کردن

نویسه گردانی: DRZ KRDN
درز کردن . [ دَ ک َدَ ] (مص مرکب ) شکافته شدن . (آنندراج ) :
ره از تبخال پی شان لرز می کرد
زمین تا گاو ماهی درز می کرد.

زلالی (از آنندراج ).


|| کنایه ازفاش گردیدن و آشکار شدن . (از برهان ).
- درز کردن مطلبی ؛ به گوشها رسیدن آن . (یادداشت مرحوم دهخدا). بروز کردن . داستان شدن . به دهنها افتادن . برملا شدن :
ز چاک پیرهن صبح درز کرد آخر
که شب چه داشته در زیر طیلسان جفا.

قدسی (از آنندراج ).


آنچه پنهان کرد با دل گوهر دندان او
درز خواهد کرد آخر از لب خندان او.

تأثیر (از آنندراج ).


|| دوختن درز پارچه یا جامه . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || در اصطلاح نجاری ، صاف و صیقلی کردن کلفتی دو تخته یا چوب است به نحوی که چون روی هم قرار دهند کاملاً دو سطح بر یکدیگر مماس شود، آنگاه با سریشم آن دو را بر یکدیگر بچسبانند و بصورت یک قطعه درآورند. معمولاً تخته های رویه ٔ میز و نظایر آن را درز می کنند و می چسبانند و آنگاه روی میز می اندازند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.