درس خواندن . [ دَ خوا
/ خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن درس . درس گرفتن . فراگرفتن درس . تلمذ کردن . شاگردی کردن . تعلم
: ز حرف خطا چون نداریم ترس
که از لوح نادیده خوانیم درس .
نظامی .
از او چون خواند بلبل درس فریاد
دلش را برد غنچه کرد و پس داد.
زلالی (از آنندراج ).