درع
نویسه گردانی:
DRʽ
درع . [ دَ ] (ع مص ) پوست کشیدن گوسپند را از جانب گردن . (از منتهی الارب ). سلاخی کردن گوسفند از طرف گردن . (از اقرب الموارد). از جانب گردن باز کردن پوست گوسفند. || جدا کردن گردن و یا دست را از بند بدون شکستن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خوردن بعض زرع را. (از منتهی الارب ). خورده شدن قسمتی از زرع و کشت ، و فعل آن مجهول بکار رود. || خورده شدن هر چیزی که در نزدیکی آب باشد، و فعل آن مجهول بکار رود. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
درا و دوزا. [ دَرْ را / دِرْ را وُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) راتق و فاتق . که بدرد و بدوزد. بدر و بدوز. درنده و دوزنده . کسی که در جنگ و آشتی ...