درمان
نویسه گردانی:
DRMAN
درمان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 14 هزارگزی خاور مهاباد و 13 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مهاباد به میاندوآب ، با 265 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
درمان زدن . [ دَ زَدَ ] (مص مرکب ) این ترکیب در عبارت زیر از جهانگشای جوینی آمده است اما معنی آن روشن نیست : هم در پایه ٔ آن منبر و حریم...
درمان پذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) درمان پذیرنده . علاج شدنی . خوب شدنی . چاره کردنی . مقابل درمان ناپذیر. مداوا کردنی : دردیست درد عشق که درم...
درمان آباد. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 6 هزار و پانصد گزی راه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رَنگ. (ا. فا.). بازتابی از نور که به شکلهای متفاوتی در میآید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل میشود.
اگر یک ناحیه باریک از طول موجهای نور مرئ...
درمان جستن . [ دَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دارو طلبیدن . درمان خواستن . علاج طلبیدن : با درد فراق تو به جان میزنم الحق درمان ز که جویم که ز خو...
درمان بردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) درمان پذیرفتن . درمان پذیری . درمان یافتن . برتافتن و تحمل کردن دارو و معالجه و مداوا : عاشق آشفته فر...
درمان شناسی . [ دَ ش ِ ] (حامص مرکب ) درمان شناس بودن . اصول تداوی .
درمان عقرب . [ دَ ن ِ ع َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ قسمی درخت است در ساحل جنوبی ایران . درختی است زینتی با گلهای زرد در بندرعباس . (ی...