اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درنگ ساختن

نویسه گردانی: DRNG SAḴTN
درنگ ساختن . [ دِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تأخیر و تأنی کردن . مولیدن . کندی نمودن :
چو سازی درنگ اندر این جای تنگ
شود تنگ بر تو سرای درنگ .

فردوسی .


من اینک پس اندر چو باد دمان
بیایم نسازم درنگ و زمان .

فردوسی .


سپهدار گفتا چه سازی درنگ
بیارای رفتن پذیره به جنگ .

اسدی .


|| اقامت کردن . توقف کردن :
چو آید بر این باش و مَسْگال جنگ
چو خواهی که ایدر نسازددرنگ .

فردوسی .


بدان تا برادر بترسد ز جنگ
چو تنها بماند نسازد درنگ .

فردوسی .


|| دقت کردن . تأمل کردن :
که دانا به هر کار سازد درنگ
سر اندر نیارد به پیکار تنگ .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.