اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درنگی کردن

نویسه گردانی: DRNGY KRDN
درنگی کردن . [ دِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأخیر کردن . کندی کردن . آهستگی کردن . ابطاء. (دهار) اکراث . الباث . تبطئة. (دهار) (المصادر زوزنی ). تثبیط. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). تربیث . (تاج المصادر بیهقی ). تعجیز. (دهار). تلبیث . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) :
بیاور بدین مرد جنگی سپار
درنگی مکن زود اکنون بیار.

فردوسی .


تکذیب ؛ درنگی نکردن . کلأ؛ درنگی کردن و پس ماندن وام . هنبتة؛ سستی و درنگی کردن . (از منتهی الارب ). || بطی ٔ کردن . کند کردن . || اقامت کردن . وقف کردن :
ندانی که من در اقالیم غربت
چرا روزگاری بکردم درنگی .

سعدی .


صرم ؛ درنگی کردن و انتظار نمودن نزد کسی . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.