اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دروازه بان

نویسه گردانی: DRWʼZH BAN
دروازه بان . [ دَرْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) حاجب . بواب . (آنندراج ). دروازه وان . دراب . (یادداشت مرحوم دهخدا). پاسبان دروازه . (ناظم الاطباء) :
مانا که هست گردون دروازه بان دربند
اجری است آن دو نانش زانعام شاه کشور.

خاقانی .


پس آنگه به دروازه ها تاختند
ز دروازه بانان سر انداختند.

ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


|| دراصطلاح بازی فوتبال ، محافظ دروازه . گلر. ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.