در و بام .[ دَ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجموع خانه از اطاق و صحن و بام . خانه و بخش های اساسی آن
: پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز.
حافظ.
-
بی دروبام ؛ بی روزن و سقف . مسدود و غیر محاط(بر حسب اعتقاد قدما به فلک )
: سرگشته در این دائره ٔ بی دروبام
ناآمده بر مراد و نارفته به کام .
خیام .
-
دختری دروبام بسته ؛ که مرد ندیده است . بانوچه . (یادداشت مرحوم دهخدا).