درویش
نویسه گردانی:
DRWYŠ
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) لقب رکن الدین حاکم سبزوار بود که به سال 778 هَ . ق . به فارس رفت و از شاه شجاع کمک خواست . رجوع به رکن الدین (درویش ...) در ردیف خود و حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 116 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 247 شود.
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) لقب علی بن امیربایزید جلایر. رجوع به علی درویش در ردیف خود شود.
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) لقب علی بن حسن بن ابراهیم انکوری مصری . رجوع به علی درویش در ردیف خود شود.
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) (غلامحسین ...) معروف به درویش خان (1251 - 1305 هَ . ق .). آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد تهران ، پدرش بشیر طالقان...
نویسنده (ها) : محمد جعفری (قنواتی) - محمدجعفر یاحقی آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 19 دی 1398 تاریخچه مقاله دَرْویش، در اصطلاح به معنی صوفی و عارف، و در ...
آی درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان ایران ، ساکن شمال غربی سنگر.
درویش رش . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه . واقع در 21هزارگزی باختر تکاب و 15هزارگزی جنوب راه ارابه رو ...
"درویشکش" گورستانی است در روستای چمازکتی قائمشهر (شاهی پیشین) و در کنار کمربندی شمالی این شهر واقع شده است.
درویش وار. [ دَرْ ] (ص مرکب ) چون درویش . بسان درویشان . همانند درویشان . درویش گونه : یکی نصیحت درویش وار خواهم کردکه این موافق شاه زمانه...
قره درویش . [ ق َ رَ دَرْ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 500 گزی خاور خیاو و در مسیر شوسه ٔ خیاو به ا...
قره درویش . [ ق َ رَ دَرْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه ٔبخش هوراند شهرستان اهر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری هوراند و 31 هزارگزی شوسه ٔ اهر ...