درویش
نویسه گردانی:
DRWYŠ
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) لقب علی بن حسن بن ابراهیم انکوری مصری . رجوع به علی درویش در ردیف خود شود.
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
درویش حال . [ دَرْ ] (ص مرکب )مقل الحال . کسی که به وضع درویشان باشد : قمری درویش حال بود ز غم خشک مغزنسرین کان دید کرد لخلخه ٔ رایگان .خاقا...
درویش خاک . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری بابل و کنارراه شوسه ٔ بابل ب...
درویش خاکی . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 9هزارگزی شمال نجف آباد و 3هزارگزی جنوب رودخانه ٔ قزل اوزن ، با ...
درویش بیگ . [ دَرْ ب َ ] (اِخ ) لقب علی درویش بیگ از امرای جهانگیر میرزا در قلعه ٔ أخسی . رجوع به علی درویش بیگ در ردیف خود شود.
درویش پرور. [ دَرْ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) درویش پرورنده . تربیت کننده و پرورنده ٔدرویش ؛ که عنایت و توجه به درویش دارد : که پروردگار توانگر تو...
درویش آباد. [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری نورآباد و 15هزارگزی جنوب خاوری...
درویش آباد. [ دَرْ ](اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 5هزارگزی خاور الشتر و 5هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آب...
درویش آباد. [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری درمیان و 12هزارگزی شمال ...
درویش آباد. [ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . واقع در 21هزارگزی شمال آمل کنارراه شوسه ٔ کناره . (از فرهنگ...
درویش داری . [ دَرْ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل درویش دار. درویش نوازی . تیمارداری درویشان : انصاف در آن است که در همدان اگر امن باشد هیچ شه...