درویشی . [دَرْ ] (حامص ) درویش بودن . صفت درویش . فقر. فاقه . حاجت . بی چیزی . فیلوزوفی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناداشت . نیاز. دست تنگی . مفلسی و تنگدستی . (ناظم الاطباء). ابوالحرمان . ابومتربة. (یادداشت مرحوم دهخدا). افتقار. املاق . (منتهی الارب ). بؤس . (ملخص اللغات حسن خطیب ). قرح . حوب . حوبة. حوج . (منتهی الارب ). خاصة. (دهار). خصاص . خصاصاء. خصاصت . خصاصة. (منتهی الارب ). خلت . خَلَّة. (دهار). روبه . دقعة. دوقعة. (منتهی الارب ). ضارورة. ضراء. (دهار). ضیق . ضیقة. عالة. عدم . عسارة. (از منتهی الارب ). عسرت . عسرة. عسری . (دهار). عیلت . عیلة. عیول . (منتهی الارب ). فاقة. فقر. متربة. (دهار) (منتهی الارب ). مسکنت . وَیس . (منتهی الارب )
: گر درم داری گزند آرد بدین
بفکن او را گرم و درویشی گزین .
رودکی .
بدین شهر درویشی و رنج هست
ازین بگذری باد ماند بدست .
فردوسی .
درویشی و نیاز نیارد نهاد پای
۞ اندر جوار آنکه بود در جوار او.
فرخی .
جود او کرد و عطا دادن پیوسته ٔ او
دست درویشی از دامن زایر کوتاه .
فرخی .
جدا ماند بیچاره از تاج و تخت
به درویشی افتاد و شد شوربخت .
عنصری .
حکم چو بر عاقبت اندیشی است
محتشمی بنده ٔ درویشی است .
نظامی .
مایه ٔ درویشی و شاهی درو
مخزن اسرار الهی درو.
نظامی .
درویشی پیری جوانان است و بیماری تندرستان . (مرزبان نامه ).
ننگ درویشان ز درویشی ما
روز و شب از روزی اندیشی ما.
مولوی .
گه به درویشی کنم تهدیدشان
۞ گه به زلف و خال بندم دیدشان .
مولوی .
روز بیچارگی و درویشی
درد دل پیش دوستان آرند.
سعدی .
درد عشق از تندرستی خوشتر است
ملک درویشی ز هستی خوشتر است .
سعدی .
اَمَران ؛ درویشی و سخت پیری . (منتهی الارب ). بائس ؛ مردی که به وی درویشی رسیده باشد، و درویشی کشنده . (دهار). تصعلک ؛ درویشی نمودن . مُسکِن ؛ صاحب درویشی . (منتهی الارب ).
-
امثال :
درویشی به قناعت به از توانگری به بضاعت . (فرهنگ عوام ).
درویشی و دلخوشی . (از امثال و حکم ). این مثل به دو صورت استعمال می شود: یکی بصورت استفهام و منظور اینست که درویشی و فقر با دل خوش و روح شاد سازگار نیست ، دیگر بصورت جمله ٔ خبری که مفهوم آن نقیض صورت اول است و مقصود این است که درویشی و دلخوشی توأم با یکدیگر است . (فرهنگ عوام ). درویشی و قناعت ، در گوشه ٔ فراغت . (فرهنگ عوام ).
|| وارستگی از دنیاویها. (یادداشت مرحوم دهخدا). زهد و زاهدی . (ناظم الاطباء)
: چون عاقبت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی .
حافظ.