گفتگو درباره واژه گزارش تخلف درهم فکندن نویسه گردانی: DRHM FKNDN درهم فکندن . [ دَ هََ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به هم پیوستن : ببین تا یک انگشت از چند بندبه اقلیدس صنع درهم فکند.سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود