درهم کشیدن
نویسه گردانی:
DRHM KŠYDN
درهم کشیدن . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . ترنجیدن و متقلص کردن . (ناظم الاطباء). چنانچه عفصی دهان را، یا خشمگینی ابروان را. (یادداشت مرحوم دهخدا). تشنیج . تقبیض .
- روی درهم کشیدن ؛ روی ترش کردن . سخت روئی کردن . پرچین کردن روی . (ناظم الاطباء). با چهره غضب یا نفرت نمودن . آثار خشم یا اندوه در روی پدید آوردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رو در هم کشیدن . [ دَ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چهره را ترش کردن به نشانه ٔ قهر و خشم و ناخشنودی . چین بر چهره افکندن در مقابل عمل یا سخنی ...
چهره درهم کشیدن . [ چ ِ رَ / رِ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) چین و شکن بر چهره آوردن .روی درهم کشیدن . گره بر جبین افکندن بسبب ناملایم...