دست آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) بدست آمدن . حاصل شدن . یافت شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیدا شدن و حاصل گشتن . (ناظم الاطباء)
: دست ناید بی درم در راه نان
لیک هست آب دو دیده رایگان .
مولوی .
-
به دست آمدن ؛ در اختیار قرار گرفتن . نصیب شدن
: دین و دنیا وی را بدست آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
386).
هرگز اندیشه نکردم که توبا من باشی
چون بدست آمدی ای لقمه ٔ از حوصله بیش .
سعدی (کلیات ص 492).
|| عمل آمدن . || صادر گشتن . (ناظم الاطباء).