دست افکندن . [ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست انداختن .
-
دست از دامن کسی یا چیزی افکندن ؛ کنایه از جدا کردن . (آنندراج ).
-
دست فغان از دامن لب افکندن ؛ خاموش شدن
: طاقتم بنگر کزآن تیغی که بر سر خورده ام
دردم از دامان لب دست فغان افکنده ام .
سنائی (از آنندراج ).