اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست برتافتن

نویسه گردانی: DST BRTAFTN
دست برتافتن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پیچاندن دست .
- دست شکیب کسی برتافتن ؛ صبر از او بردن :
آرام دلم بستدی و دست شکیبم
برتافتی و پنجه ٔ صبرم بشکستی .

سعدی .


- دست کسی را برتافتن ؛ آزار و گزند بدو رساندن :
عاجز باشد که دست قوت یابد
برخیزد و دست عاجزان برتابد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.