اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست بردار

نویسه گردانی: DST BRDʼR
دست بردار. [ دَ ب ُ ] (نف مرکب ) دست برنده . مقدم به جنگ .هنرنما. چابک . که زود دست به کاری برد :
سپاهی فرستم تو سالار باش
برزم اندرون دست بردار باش .

فردوسی .


یکی نامداری که بد یار اوی
برزم اندرون دست بردار اوی .

فردوسی .


ببین تا کجا رفت سالار ما
سپهبد یل دست بردار ما.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دست بردار. [ دَ ب َ ] (نف مرکب ) دست بردارنده . ترک کننده . رفع مزاحمت کننده . رهاکننده .- دست بردارشدن ؛ خود را بازداشتن و احتراز کردن . (ناظم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.