اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست برنهادن

نویسه گردانی: DST BRNHADN
دست برنهادن . [ دَ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نشان دادن . (آنندراج ) :
تو بدان اندازه ای از کبریا کاندر وجود
هیچ کس را دست برنتوان نهادن کو هم است .

انوری .


|| دست زدن . دست انداختن . با دست گرفتن چیزی را : گبر چون آن انصاف بدید... دست برنهاد و زنار ببرید و در حال مسلمان شد. (راحة الصدور راوندی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.