دست پسین . [ دَ ت ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دست پس .دست آخر. عاقبت . آخر کار. (برهان ). دست در این ترکیب به معنی نوبت است . (آنندراج ). آخربار
: ندانم که دیدار باشد جزاین
یک امشب بکوشیم دست پسین .
فردوسی .
|| داو آخر قمار و غیره . (برهان ). و رجوع به دست پس شود.