گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دست شکن نویسه گردانی: DST ŠKN دست شکن . [ دَ ش ِ ک َ ] (ن مف مرکب ) زلف تاب داده شده . (از لسان العجم شعوری ) (ناظم الاطباء). شکسته به دست . || (نف مرکب ) شکننده ٔ دست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود