دست فرسوده
نویسه گردانی:
DST FRSWDH
دست فرسوده . [ دَ ف َ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) دست فرسود. فرسوده شده با دست . (ناظم الاطباء). ملموس . دست زده : دست فرسوده ٔ مفارقت عزیزان و پای سوده ٔ مصیبت نیک مردان شده است . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 212). رجوع به دست فرسود شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.