گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دست فشان نویسه گردانی: DST FŠAN دست فشان . [ دَ ف َ / ف ِ] (نف مرکب ، ق مرکب ) دست فشاننده . جنباننده ٔ دست . درحال فشاندن دست . || رقص کنان : خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم . حافظ.رجوع به دست فشاندن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود