گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دست کن نویسه گردانی: DST KN دست کن . [ دَ ک َ ] (نف مرکب ) دست کننده . کننده ٔ دست . || (اِ مرکب ) حنائی را گویند که بعد از رنگ دادن از دست کنند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || آب که با آن دست شسته باشند : به ناخن طاس آبی از ته گردچو آب دست کن باید برآورد.شفیع اثر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود