دست گرا
نویسه گردانی:
DST GRʼ
دست گرا. [ دَ گ َ ] (نف مرکب ) دست گرای . گراینده به دست . || (ن مف مرکب ) گراییده به دست .مغلوب و زبون . دستگرای . || (اِمص مرکب ) تجربت و امتحان و آزمایش : بای تگین گفت پیشترک روم و دست گرائی کنم و برفت و سنگ روان شد. (تاریخ بیهقی چ فیاض چ 2 ص 742). و رجوع به دست گرای شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.