گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دستگیر گردیدن نویسه گردانی: DSTGYR GRDYDN دستگیر گردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . به بند افتادن : دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر. سوزنی . || یار و مددکار شدن : در این کار گردی مرا دستگیرمسوزان بمن بر دل زال پیر.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود