اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دستور دادن

نویسه گردانی: DSTWR DʼDN
دستور دادن . [ دَدَ ] (مص مرکب ) امر کردن . فرمان دادن . || گفتن که چگونه کند. گفتن که چه کند و چگونه کند. || سفارش دادن . || اذن دادن . رخصت دادن . اجازت دادن . روا شمردن . اجازه دادن . دستوری دادن : گفت اکنون مرا زمان دهید باز خانه شوم ... گفتم مهلت نیست ... گفت ... پس دستور دهید تا هم اینجا وصیتی بنویسم ... گفتیم رواست . (تاریخ بیهق ).
گریه ٔ شعر بدستور کنم
گر دهد خنده ٔ شیرین دستور.

ظهوری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.