دسته دادن . [ دَ ت َ
/ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) گنبد گل دادن . مجموعه ٔ فراهم آمده از چیزی در اختیار کسی گذاردن چنانکه مجموعه ای از گلها یا ریاحین و غیره
: یکی دسته دادی کتایون بدوی
ازو بستدی دسته ٔ رنگ و بوی .
فردوسی .
بدخو جهان ترا ندهد دسته
۞ تا تو ز دست او نشوی رسته .
ناصرخسرو.
|| زنهار و امان و خط امان و فرمان دادن
: نیست از من عجب که گستاخم
۞ که تو دادی به اولم دسته .
رودکی .
رجوع به دسته در معنی گستاخ و معنی یار و یاور شود.