اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دشت

نویسه گردانی: DŠT
دشت . [ دَ ] (اِخ ) از قرای اصفهان است . (معجم البلدان ). محله ای است مشهور در اصفهان . (فرهنگ فارسی معین ). قریه ای بود در سپاهان که اصل مولانا جامی از آنجا بود، و آنرا دردشت نیز گویند. (آنندراج ).قاضی ابوبکر محمد پسر حسین پسر حسن ... پسر جریر سوید دشتی بدان منسوب است . (از برگزیده ٔ مشترک یاقوت ، ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ). و رجوع به دردشت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایق دشت . [ ی ِ دَ ] (اِخ ) قریه ای است از ناحیه ٔ استوا از نواحی نیشابور. (از معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جواهر دشت (به گیلکی: جؤردشت) از روستاهای ییلاقی شهرستان رودسر از توابع دهستان سیاهکلرود بخش چابکسر، واقع در استان گیلان است. جواهردشت در ارتفاع نسبی ۲...
دشت میان . [ دَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خشابرطالشدولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش . سکنه ٔ آن 738تن . آب آن از رودخانه ٔ چاف رود. محصول آن...
دشت کولک . [ دَ ت ِ ل َ ] (اِخ ) نام محلی است نزدیک بخارا و بلخ و نسبت بدان دشت کولکی شود : زینهار که مولانا تاج الدین دشت کولکی را دریا...
دشت مادم . [ دَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . سکنه ٔ آن 209 تن . آب آن از چشمه .محصول آنجا خرما. (از فرهنگ جغر...
دشت مینو. [ دَ ت ِ ] (اِخ ) مینودشت . نام جدید حاجی لر، یکی از بخشهای گرگان است . رجوع به حاجی لر شود.
دشت نظیر. [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و ارزن و ل...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۴ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.