گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دشت نویسه گردانی: DŠT دشت . [ دُ ] (ص ) بد و زشت . (برهان ). دژ. دش : دشت یاد؛ غیبت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : سیامک بدست چنان دشت دیوتبه گشت و ماند انجمن بی خدیو.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی دشت رئیس دشت رئیس . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . سکنه ٔ آن 95 تن . آب آن از قنات و محصول آنجاغلات و ح... دشت غران دشت غران . [دَ غ َرْ را ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 393 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و پنبه . (ا... دشت قفجق دشت قفجق . [ دَ ت ِ ق ِ ج َ ] (اِخ ) دشت قفچاق . دشت قبچاق . (از ابن بطوطه ). رجوع به دشت قبچاق و قبچاق شود. دشت قلبی دشت قلبی . [ دَ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 250 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیروان . محصول آنجا مختصر... دشت قوری دشت قوری . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد.سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و توتون و حبوب... دشت کردن دشت کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اول روز یا هفته یا ماه یا سال نقدی از کسی بدو داده شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). فروختن جنس اولین ... دشت پیاز دشت پیاز. [ دَ ] (اِخ ) در تداول عامه ٔ مردم در نواحی قاین ، جایی از نیم بلوک ، که آنرا دشت بیاض گویند. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). رجو... دشت بزرگ دشت بزرگ . [ دَ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش شهرستان شوشتر. سکنه ٔ آن 1100 تن . آب آن از رودخانه ٔ کارون . محصول آنجا غلات و هند... دشت بیاض دشت بیاض .[ دَ ب َ / دَ ت ِ ب َ ] (اِخ ) قصبه ای است در خراسان ، که ولی دشت بیاضی شاعر از آنجاست . (از غیاث ) (آنندراج ). دهی از دهستان نیمبلو... دشت بیضا دشت بیضا. [ دَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده . سکنه ٔ آن 680 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، بادام... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۴ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود