اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دشوار گرفتن

نویسه گردانی: DŠWʼR GRFTN
دشوار گرفتن . [ دُش ْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سخت گرفتن . سختگیری کردن :
کار دنیا که تو دشوارگرفتی بر خود
گر تو بر خویشتن آسان کنی آسان گردد.

کمال اسماعیل .


خوار و دشوار جهان چون پی هم میگذرد
گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است .

اثیر اومانی (از امثال و حکم ).


چو با دوست دشوار گیری وتنگ
نخواهد که بیند ترا نقش و رنگ .

سعدی .


اگر ببند بلای کسی گرفتاری
گناه تست که بر خود گرفته ای دشوار.

سعدی .


تعاسر؛ با یکدیگر دشوار گرفتن . (دهار). || دشوار فرض کردن . سخت انگاشتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.