اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دعاوی

نویسه گردانی: DʽAWY
دعاوی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دعوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دعوی شود. || ادعاها :
گفت هین امروز ای خواهان گاو
مهلتم ده وین دعاوی را مکاو.

مولوی .


|| مرافعه ها. تظلم ها. دادخواهی ها : بخصوص دعاوی که تعلق به مال دیوان نداشته خود [ دیوان بیگی ] متوجه شده ، قطع و فصل میداد. (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 13).
- دعاوی شرعیه ؛ دعاوی مربوط به امور شرعی : دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه ٔ خود به تشخیص دعاوی شرعیه ٔ مردم ... میرسید. (تذکرة الملوک ص 3).
|| اسباب . وسایل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دعاوی . [ دَ وا ] (ع اِ)ج ِ دعوی ، ولی آنرا به کسر واو (بصورت منقوص ) ارجح دانسته اند. (از اقرب الموارد). رجوع به دَعاوی شود.
همتای پارسی این واژه ی جمع دعوا که در عربی از اوستایی دئیوی daivi ساخته شده، این است: مرانل merānel (لکی)***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.