اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دع دع

نویسه گردانی: Dʽ Dʽ
دع دع . [ دُ دُ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که بدان گوسپندان را زجر کنند یا امر است به زجر گوسپندان . (منتهی الارب ).امر است به صدا زدن گوسفندان . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
دادا ( تخلص ) - دادا. (اِخ ) : مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی...
دادا ( تخلص دادا بیلوردی ) = بنیانگذار شعر زلال
دادا یعنی: پدر ، پیر ، مراد ، برادر بزرگ ، پند دهنده ، عارف بزرگ ، قهرمان
دادا. (اِخ ) : دادا تخلص زلال سرا و غزل سرای معاصر ( ابوالفضل عظیمی بیلوردی ) می باشد.
یعنی پدر و برادر
(اوستایی) موفق ـ کامیاب کننده، خوشبختی دهنده
بنیانگذار قالب جدید و بی نظیر « زلال » در عرصه ی شعر .
کاس سانو دادا. [ ن ُ ] (اِخ ) ۞ شهری از ایتالیا (ایالت میلان ) در ساحل دادا. به سال 1705 «داندوم » در آنجا «پرنس اوژن » را شکست داد. به سال ...
ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلّص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی مهارت کامل دارد.شعرهای عرفانی و ماورائ...
گارسیا دو اورتا (یا گارسیا دواورتا؛ 1501–1568) یک پزشک، گیاه‌شناس و طبیعت‌شناس پرتغالی بود که عمدتاً در گوا و بمبئی در هند پرتغالی کار می‌کرد. گارسیا ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.