دعم
نویسه گردانی:
DʽM
دعم . [ دَ ] (ع مص ) فرانهادن ستون را، یا ستون کج شده را راست کردن . (از منتهی الارب ). ستون فا چیزی نهادن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ستون نهادن چیزی را هنگام خم شدن ، یا ستون نهادن چیزی را تا خم نشود. (از اقرب الموارد). || گرد آمدن با زن ، یا سپوختن نره را در شرم زن ، یا تمام انداختن آن را در آن . (از منتهی الارب ). آرمیدن با زن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || کمک کردن و تقویت نمودن کسی را. (از اقرب الموارد). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی )
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
دام گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بصورت دام درآمدن . صورت تله و دام بخود گرفتن . شکل دام یافتن . || آلت گرفتاری و وسیله گرفتار آمدن شدن...
دام مجده . [ م َ م َ دُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بزرگواری او بردوام و پاینده باد.
دام کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جای برآوردن دام . در هم نوردیدن و گسستن دام .
پرات دام . [ ت ُ ](اِخ ) ۞ یکی از سفرای لاسدمون به دربار اردشیر اول شاهنشاه هخامنشی . رجوع به اردشیر اول و رجوع به ایران باستان ج 2 ص...
خانه دام . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لکستان بخش شاهپور شهرستان خوی واقع در 35 هزارگزی شمال خاوری شاهپور و سه هزارگزی شمال شوسه ٔ ...
دام آینه . [ ی ِ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب ) ۞ دستگاهی که قطعات آینه بر آن نصب کنند تا بر اثر تابش خورشید و انعکاس شعاع آن ، پرندگان را بخود کش...
دام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعبیه ٔ دام . ساختن دام . نهادن دام . چیدن دام . || حیله و اسباب مکر ساختن : ای کام دلت دام کرده دین ...
دام بقاه . [ م َ ب َ ] (ع جمله دعائیه ) رجوع به دام بقائه شود.
دام پروری . [ پ َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دام پرور. تربیت دام . نگهداری دام . پرورش حیوانات اهلی . || (اِ مرکب ) آنجا که اهتمام بتربیت دام کن...
دام چیدن . [ دَ ](مص مرکب ) مقابل دام بازچیدن . (غیاث ). دام نهادن .