اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دعوت فرمودن

نویسه گردانی: DʽWT FRMWDN
دعوت فرمودن . [ دَع ْ وَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) دعوت کردن . خواندن . || تکلیف کردن : از جهت الزام حجت و اقامت بیّنت به رفق و مدارا دعوت فرمود. (کلیله و دمنه ). || کسی را به جایی یا به امری خواندن :
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زآن بوستان به .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.