دفآء
نویسه گردانی:
DFʼAʼ
دفآء. [ دَف ْ ] (ع ص ) زن جامه ٔ گرم پوشیده . (ناظم الاطباء). رجوع به دفآن و دفآی شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دفع دادن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) پس انداختن . به دیر گذاشتن . امروز و فردا کردن . دورسپوزی . سپوزکاری کردن . مغزیدن . مماطله کردن . تعلل کردن . (...
دفع کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن . (ناظم الاطباء). پس زدن . (فرهنگ فارسی معین ). دور کردن . از میان برداشتن . از خود راندن . فاتولیدن ....
دفع ادرار. (ف. م. ع.). خاج کردن پیشاب. پیشاب کردن. ادرار کردن (در محاوره: شاشیدن). تخلیه ادرار (میز) و خروج آن از طریق مجرای ادرار (میزنای). در متون ک...
دفع فکندن . [ دَف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بتأخیر انداختن . تأخیرکردن : پس از این یزید بیعت بستد بهمه اطراف و این چند تن دفع فکندند و بیع...
دفع انداختن . [ دَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تأخیر کردن . بتأخیر انداختن : سیصد و پنجاه و نه فن او را در آموخت مگر یک فن که در تعلیم او دفع اندا...