دق . [ دَ ] (اِ) معرب دک ، به معنی گدائی و خواستن . (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). درخواست و خواهش . (ناظم الاطباء). سؤال کردن . گدائی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مؤلف بهار عجم گوید که دق به معنی گدائی مجاز است زیرا که آن درِ دیگران را کوفتن است برای تحصیل مراد خود. خاک . و رجوع به دک و دَق ّ شود
: اگرچه حاجت دق نیست انوری را لیک
به درگه تو کند یارب ار بشاید دق .
انوری .