دگل
نویسه گردانی:
DGL
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دغل . (غیاث ) (آنندراج ). ناراست . (از برهان ). نادرست . حیله گر. (فرهنگ فارسی معین ). || زر قلب و ناسره . (برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔخطی ). || (اِ) مکر و حیله . (برهان ). تباهی و فساد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دغل شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دکل . امردی که نامترش و ناهموار شده دست و پای گنده و بزرگ داشته باشد. (برهان ). امرد زمخت با دست و پای گنده و بز...
دگل . [ دَ گ َ ] (اِ) دقل . دیرک کشتی . (ناظم الاطباء). تیر بزرگ که در وسط کشتی نصب کنند و شراع کشتی بر آن استوار سازند. تیر بلندی که بر می...