اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل آویخته

نویسه گردانی: DL ʼAWYḴTH
دل آویخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) دلبسته . دلبستگی یافته . علاقه پیدا کرده . || عاشق :
بر دل آویختگان عرصه ٔ عالم تنگست
کان که جائی به گل افتاد دگر جا نرود.

سعدی .


چنان معلوم می شود که دل آویخته و آشفته است ... پسر دانست که دل آویخته ٔ اوست . (گلستان سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.