گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دل افتاده نویسه گردانی: DL ʼFTADH دل افتاده . [ دِ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دل باخته . (مجموعه ٔ مترادفات ). تنگدل . دل شکسته . (ناظم الاطباء). کنایه از عاشق صادق . (آنندراج ) : اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی .حافظ. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود