گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دل بردگی نویسه گردانی: DL BRDGY دل بردگی . [ دِ ب ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت دل برده . عشق . محبت . بیخودی . وجد. جذبه : خواندن بی درد از افسردگیست خواندن بادرد از دل بردگیست . مولوی .ای حیات عاشقان در مردگی دل نیایی جز که در دلبردگی . مولوی .رجوع به دل برده و دل بردن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود