اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل برده

نویسه گردانی: DL BRDH
دل برده . [ دِ ب ُ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) بیدل . دل از دست داده . دل برده شده . که کسی دل از وی برده باشد. عاشق . دلباخته :
کرم زین بیش کن با مرده ٔ خویش
مکن بیداد بر دل برده ٔ خویش .

نظامی .


پیش تو استون مسجد مرده ایست
پیش احمد عاشقی دل برده ایست .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.