اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل برنهادن

نویسه گردانی: DL BRNHADN
دل برنهادن . [ دِ ب َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) دل بستن . علاقه مند شدن . پابند شدن . دلبستگی پیدا کردن . تعلق خاطر یافتن :
چودل برنهی بر سرای سپنج
همه زهر زو بینی و درد و رنج .

فردوسی .


رجوع به دل نهادن و دل بستن در ردیف خود شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زانو به دل برنهادن . [ ب َ دِ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) پاس داشتن مانند گربه ای که پاس موش را میدارد. (ناظم الاطباء) : که چون گربه زانو ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.